🔸 تمرین عملی فبک
در ادامه، آقای دکتر یک دقیقه وقت دادند تا هرکس به سؤالی بیندیشد؛ به این که چه سؤالی ذهناش را اشغال کرده است؟ پس از پایان یک دقیقه، از کسانی که دلشان میخواهد سؤالشان را بپرسند، خواستند تا دستشان را بالا بگیرند و از دختربچهای حاضر در جمع، به نام آوا، خواستند تا یکی از داوطلبان را انتخاب کند. فرد انتخابشده پرسید: «ما به عنوان والدین چهطور میتونیم فرزندانمون رو بهتر درک کنیم؟»
سپس آقای دکتر یکی از حاضران را انتخاب کردند و از او پرسیدند: «میتونی بگی سؤالِ ایشون چی بود؟» و بعد دوباره از همه خواستند تا کسانی که فکر میکنند نفر دوم نتوانسته سؤال نفر اول را بازگو کند، دست بگیرند. با چند پرسش و پاسخ از این دست، دکتر نشان دادند که خود ما چهقدر در گوشدادن به همدیگر مشکل داریم.
سپس دکتر پاسخ سؤال طرحشده را از جمع درخواست کردند و با بررسی چند پاسخ یادآوری کردند که علاوه بر گوشدادن، چهقدر جرئت فکرکردن داریم؟ چهقدر جرئت میکنیم چیزهایی که خودمان میگوییم را وارسی کنیم؟ «فبک معلمان را مجهز میکند تا از کلهی دانشآموزان چیز در بیاورند. به گفتهی سقراط، بصیرت حقیقی از درون میجوشد. این که من سؤال داشتم در کل دوران تحصیل، همین بود که مدرسه و دانشگاه از درونِ تو به عنوان شاگرد غافل است. هیچچیز به من متعلق نبود. اگر یک بار به من گوش میدادند، خوشحال میشدم. یک بار هم مرا به حساب نیاوردند. شاگردی که هیچوقت در مدرسه به حساب نمیآید، مدرسه جای جالبی است برایش؟ در خانه هم همین است.»
ایشان افزودند: «تصور میکنم این یکی از معضلاتِ جدیِ اجتماعی است، نه فقط در رابطهی والدین با بچهها، بلکه در رابطهی تکتکِ آدمهای جامعه با همدیگر، درک و فهمِ همدیگر یک مسئلهی اساسی است. جامعهی ما اصلن نمیتوانند همدیگر را بفهمند، [در موضوعات] سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، همسایگی؛ در همهی اینها ادراک اجتماعی مسئلهی جدی است.»
🔸 به حقیقت پایبند بمانیم
«اگر به بچهها کمک میکنیم که از درونشان چیزی بجوشد، حرف بزنند، کاوش کنند و من به عنوان معلم تماشا کنم، تسهیلگر باشم، نه سخنرانِ یکسره؛ آن وقت مدرسه برای کودکان جای جذاب و جالبی میشود و بچهها به حرفهای شما گوش میدهند و البته شما هم باید یاد بگیرید و تمرین کنید به بچهها گوش کنید. گوشدادن به بچهها یعنی این که ممکن است بچهها درست بگویند و شما به عنوان والدین باید تن در دهید؛ نه این که حتا اگر بچهها درست گفتند، حرف حرفِ من است؛ که اگر چنین شود، بچهها دیگر حرف نخواهند زد. بچههای امروز چه بسا بهتر از ما فکر کنند و قضاوت کنند. گفتوگو یعنی این که گاهی ممکن است تو درست بگویی و گاهی ممکن است تو درست بگویی؛ نه این که چون من پدرت هستم، همواره درست میگویم – که میشود همان استبداد، دیگر نیازی به تربیت و مدرسه نیست.
«این را به عنوان دستگرمی گفتم تا متوجه شوید که مدل فبک بر شرکتکنندگان استوار است؛ شما حرف میزنید، ادعا میکنید، وارسی میشود، دلیل میآورید، من [تسهیلگر] اینجا کنترل، اداره و ارزیابی میکنم؛ نه این که من بگویم این درست است و آن غلط. این کار را کل اجتماع به کمکِ هم انجام میدهند.»
سپس دکتر با اشاره به این که «مدل فبک بر اساس داستان است» چند عنوان کتاب در حوزهی فبک معرفی کردند؛ از جمله داستانهای مثنوی، ماجراهای ساینا، مارک که ترجمه یا بازآفرینی شده اند.
🔸 سخنان پایانی
«بنابراین، شما تا حدودی از هدفها و محتوای این برنامه آگاه شدید. فبک بر مهارت استوار است؛ از جمله همین گوش دادن. نه این که توصیه کنیم؛ بلکه آن را چنان که اینجا انجام دادیم، در کلاس تمرین کنیم. بزرگترین معضل ما اکنون این است؛ که والدین، فرزندان، زنان و مردان به هم گوش نمیدهند؛ هرکس فقط حرفِ خودش را میزند و از ظنِ خودش دیگری را داوری میکند. ما باید اینها را در مدرسه تمرین میکردیم و آرامآرام به بزرگسالانی تبدیل میشدیم که گوش میدهند.
#فبک
#یحیی_قائدی
#دانشگاه_خوارزمی
#فلسفه برای کودکان